زن داداشم برگشته به داداشم می گه :
اگه چی بشه تو منو می بری طلاق می دی ؟
داداشم خیلی جدی برگشته می گه :
اگه سکه برگرده به همون ۴۰۰ تومن !
فک و فامیله داریم ؟
****************
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه
می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها من بالاترین نمره رو گرفتم
می گه : ببین دیگه بقیه چقدر خنگن
فک و فامیله داریم ؟
****************
یه فامیل داریم اون زمان که جومونگ نشون می داد
۱۴ هزار تا صلوات نذر کرده بود که جومونگ نمیره
فک و فامیله داریم ؟
****************
به بابام می گم 30 تومن پول بده
می گه چقد؟ 20 تومن؟
بیا این 15 تومن
شمردمش دیدم 10 تومن بیشتر نیست :|
من در توصیف این نوع پدر حرفی برای گفتن ندارم!
.
.
.
انقدر که مامان و بابام سر ریختن نمک تو غذا
اختلاف دارن ایران و غرب سر پرونده هسته ای ندارن
.
.
داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون می گه به سلامتی تشریف می برید مسافرت؟
پ ن پ ماشینمون بی تابی می کنه اومدیم پیشش زندگی کنیم تنها نباشه
::
بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین
تازه می پرسه خورد به دستت؟
پ ن پ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم عجب گلی بود
::
تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم
یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟
پ ن پ برد انتی ویروس نصب کنه برام
::
:
نقل است شب هنگامی شیخ قصد خواب نمود، پس بر حجره خویش بشد و سر بر بالین نهاد لکن پشّه ای مادر به خطا بر شیخ مزاحمت ایجاد می نمود تا آنجا که شیخ به ستوه آمده نامه ای اینچنین نبشته کرد:
"اي پشه ی عزیز، تو چرا نمیمیری؟؟ چرا این قرص ِ آبی پدسّگ توی دسگا رويت اثري نگذارد؟ چرا اینقدر لامصبی؟"
سپس نامه را امضا نموده و در کنار تخت و در محل عبور و مرور آن ملعون قرار داد.
چون شیخ صبح شیخ بیدار گشتند ملاحظه نمودند که آن پشه با خطي ریز و قرمز همي نوشتستي
گنده بک ِ عزیز، دسگا رو بزن تو پیریز، اینقدرم تو خواب نگوز حالم بهم خورد، لامصب هم خودتی.
امضا: خوشگل شب
شیخ چون این نامه بخواند نعره ها زد و گریه ها نمود و چندین تن از مریدان را به باد کتک گرفت و آنها را سیاه نمود.
"شیخعلی الدین"
برچسبها: مطالب خنده دار و جالب, داستان کوتاه, خنده دار, داستان طنز, متنهای خنده دار
- تاریخ:پنجشنبه سی و یکم مرداد 1392
- 1 نظر